عشق

ساخت وبلاگ
کاش کاش یک بار برای همیشه میتونستم باهات حرف بزنم شمارم همون شماره قدیمیم هست همونی که آخرش 8205 هست.یادت میاد بهم قول داده بودی تو هر شرایطی تا آخر عمرت شمارت رو عوض نمیکنی و وقتی به کمکت نیاز دارم فقط کافیه یه زنگ بهت بزنم و آدرس رو بهت بگم تا زودی خودت رو برسونی؟یادته میگفتی حتی اگه ده سال دیگه هم برگردم همون جوری که رفته بودم دوباره پیدات میکنم!ولی تو شمارت رو عوض کردی و هیچ جای فضای مجازی هم اثری ازت نیست.یه جایی خوندم که نباید از عشق قبلیمون خجالت بکشیم یا قایمش کنیم چون اون جزئی از زندگی و انتخاب ما بوده.ولی عشق ما هوس نبود پاک مثل آب بود الان به این فکر نمیکنم که چون تو قلب و ذهنمی پس تو با من آدمهای بدی هستیم نه من به پاکی این عشق ایمان دارم مثل عشق به بقیه مخلوقات خداوند پس از اینکه تو ذهنمی احساس گناه نمیکنم.کاش یک بار دیگه صدات رو بشنوم ای عشق پاک آسمونی من.کاش... نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 1:59 توسط مریم| آخرين مطالب » تردید» الو» 900209» کاش» عشقم پیدا شد» ببخش» خاطرات» حسم» خاطرات» گم شده عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 900209 بازدید : 262 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:17

900209 یادت میاد بعد ازدواجم وقتی که هنوز باهم بودیم رو؟تو همین وبلاگ برام هر روز حست رو مینوشتی ولی حیف که اون موقع گوشیها اینجوری نبود که بتونم از وبلاگت عکس بگیرم و نوشته هات رو نگه دارم 90/02/09 آخرین روزی که فقط برا تو بودم.وای خدای من چه روز سختی بود ولی همه چیز رو از چشم من نبین خودت هم میتونستی کاری بکنی اصلا چرا نیومدی در رو بزنی و بگی این مریم منه چرا حتی تا صبح حتی مامانت هم یه زنگ نزد تا بگه پسرم دخترتون رو میخواد من هرچقدر به بابام گفتم گفت خوب کو کجاست چرا نمیاد جلو من که نمیگم الان برداره ببرتت فقط یه چیزی بگه که منم خیالم راحت بشه راست میگه هیچی نگفتی هیچ کاری نکردی.حتی اون موقع که تا پای جدایی هم رفتم و داشتم به خاطر تو جدا مبشدم تنهام گذاشتی من دوسال با همه دعوا کردم دوسال طول کشید تا مراحل طلاق طی بشه ولی آخرین روزی که میخواستم برم برای آخرین امضا تو دیگه پیشم نبودی.آخرین باری که بهم زنگ زدی رو دقیق یادمه من جلو ترمینال بودم و تو زنگ زدی اصلا انگاری خودت نبودی و انگار یکی دیگه داشت با صدای تو حرف میزد انقدر با حرفات دلم رو شکستی که تا اون روز من تورو اونجوری ندیده بودمت بعد اینکه بدون خداحافظی قطع کردی یادم نمیاد چند ساعت ولی یادمه خیلی گریه کردم آخرای کار تنهام گذاشتی و رفتی.... نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 10:3 توسط مریم| عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 900209 بازدید : 218 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:17

الو تو این سالها فقط به این فکر میکردم که چرا نمیبینمت اما الان میدونم چون رفتی یه شهر دیگه همون شهری که من بعد از ازدواح رفتم همون شهری که هر روز تو راه برگشت به خونه به خاطر شنیدن صدات پنح ایستگاه رو پیاده برمیگشتم خونه و هر روز از کیوسک توی راه بهت زنگ میزدم وقتی میگفتی الو ابا همون یک کلمه انگار ساعتها باهام حرف میزدی همون اول راه با صدات مست میشدم و نمیدونستم کی رسیدم خونه.هیچ وقت جرات نمیکردم جمله بعد الو رو بشنوم میترسیدم نمیدونم از چی شاید میترسیدم اسم دیگه ای رو صدا بزنی و اونوقت من.......هنوز هم وقتی میام تو اون شهر هوای دلم پر میزنه پیش صدای الو پشت کیوسک تلفن آخه دیگه هیچوقت بعد برگشتن صدات رو نشنیدم.آخه سر قولت نموندی آخه شمارت رو عوض کردی.... نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 0:15 توسط مریم| آخرين مطالب » تردید» الو» 900209» کاش» عشقم پیدا شد» ببخش» خاطرات» حسم» خاطرات» گم شده عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 900209 بازدید : 210 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:17

تردید بعضی وقتها از ته دلم آرزو میکنم که ای کاش یه روزی بیای تو این وبلاگ و حرفای دلم رو بخونی ولی چند دقیقه طول نمیکشه که آرزو میکنم کاش هیچ وقت این حرفها رو نبینی آخه نمیدونم عکس العملت چیه ...اگه عشق من باشی که 6 ساله یواشکی تو دلم دارمت اون عشقم اشک تو چشماش جمع میشه با خوندن حرفام ولی اگه عوض شده باشی که......ناراحتیت رو هم قبول دارم ولی باز هم میگم من اینجا یه دفتر کوچولو برا خودم ساختم و این معنی خاصی یا پیام خاصی نداره فقط برای دل کوچیک خودم مینویسم همین. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۶ساعت 0:24 توسط مریم| آخرين مطالب » تردید» الو» 900209» کاش» عشقم پیدا شد» ببخش» خاطرات» حسم» خاطرات» گم شده عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 900209 بازدید : 193 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:17